جدول جو
جدول جو

معنی صاحب زمان - جستجوی لغت در جدول جو

صاحب زمان
(حِ زَ)
یکی از بزرگان عصر:
مرا از کریمان صاحب زمان
توئی مانده باقی که باقی بمان.
نظامی
لغت نامه دهخدا
صاحب زمان
صاحب الزمان زماندار پیشوای دوازدهم گروهیان (شیعیان) مهدی بن حسن ع حجتی که عصر و زمان به وجود او قایم است صاحب العصر صاحب الزمان، امام دوازدهم شیعیان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صاحب جمال
تصویر صاحب جمال
خوشگل، زیبا، خوب روی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صاحب کمال
تصویر صاحب کمال
دارای فضل و کمال، دارای علم و ادب، برای مثال صاحب کمال را چه غم از نقص مال وجاه / چون ماه پیکری که بر او سرخ و زرد نیست (سعدی۲ - ۶۸۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صاحب مال
تصویر صاحب مال
مالدار، توانگر
فرهنگ فارسی عمید
کسی که در وقت انعقاد نطفه یا هنگام تولد او در بعضی سیارات سعد مانند زحل و مشتری، قران صورت گرفته باشد، برای مثال تا بگردون در کواکب را قران باشد همی / او بود در دین و دنیا بی قرین صاحب قران (امیرمعزی - ۵۰۲)، کنایه از صاحب طالع نیک، نیک بخت، خوش اقبال. در قدیم منجمان این قران را به فال نیک می گرفته اند، کنایه از عظیم الشان، صاحب قرانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صاحب الزمان
تصویر صاحب الزمان
لقب محمدبن حسن عسکری، امام دوازدهم شیعه، مهدی منتظر
فرهنگ فارسی عمید
(حِ دُ)
دکاندار. خداوند دکان
لغت نامه دهخدا
(حِ سَ)
سماع دارنده. سماع کننده:
حمل بی صبری مکن بر گریۀ صاحب سماع
اهل دل داند که تا زخمی نخورد آهی نکرد.
سعدی.
رجوع به سماع شود
لغت نامه دهخدا
(حِ بُزْ زَ)
در کشاف اصطلاحات الفنون گویدکه در اصطلاحات صوفیه است که صاحب الزمان و صاحب الوقت و صاحب الحال کسی است که متحقق باشد به جمعیت برزخیت اولی و مطلع بر حقایق اشیاء، و خارج از حکم زمان و تصرفات گذشته و آینده الی الابد. پس زمان ظرف احوال و صفات و افعال اوست و بدین جهت در آن به طی و نشر و در مکان به قبض و بسط تصرف کند، چه او متحقق به حقایق است و طبایع و حقائق در اندک و بسیار و دراز و کوتاه و بزرگ و کوچک یکسان است، زیرا وحدت و کثرت و مقادیر همه عوارضند و آن سان که در (وعاء) وهم در آن مقادیر تصرف تواند کرد همچنین در عقل نیز تصرف کند..
لغت نامه دهخدا
(حِ)
مالدار. توانگر:
آن شنیدی که در بلاد شمال
بود مردی بخیل و صاحب مال.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(حِ جَ)
خوش صورت. خوشگل. زیبا. وجیه. خوبروی. حسین. حسینه: یکی را زنی صاحب جمال درگذشت. (گلستان). حسن میمندی را گفتند: سلطان محمود چندین بندۀ صاحب جمال دارد که هر یک بدیع جهانی اند. (گلستان). و خواهر صاحب جمال خود را به صومعۀ او بردند. (سعدی).
کند جلوه طاوس صاحب جمال.
(بوستان).
اتفاقاً نظر دیلم بر زنی از زنان آن دیه آمد وآن زن صاحب جمال بود. (تاریخ قم ص 33). ذمیر، مرد صاحب جمال. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حِ کَ)
فاضل. کامل. خداوند علم و ادب. دارای فضایل:
صاحب کمال را چه غم از نقص جاه و مال
چون ماه پیکری که در او سرخ و زرد نیست.
سعدی.
به شیراز آی و فیض روح قدسی
بخواه از مردم صاحب کمالش.
حافظ.
گفتند در این کرمینه چنین صاحب کمالی آمده است. (انیس الطالبین).
سگ به نطق آمد که ای صاحب کمال
بی حیا من نیستم چشمت بمال.
شیخ بهائی
لغت نامه دهخدا
(حِ قِ)
سید صاحب قران، امام علی. وی از شعرای هندوستان بود و در اوائل قرن سیزدهم میزیست و در زمان نواب آصف الدوله به لکهنو رفت. سراسر اشعار او مشتمل بر هجو و هزل است. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(حِ بِ / حِ قِ)
آن مولود که وقت افتادن نطفۀ وی در رحم مادر، یا بوقت ولادت او قران عظمی باشد و برج قران در طالع بود. و بعضی گویند که در سال ولادت او زحل و مشتری راقران عظمی باشد و این نوع قران عظمی بعد از سالهای فراوان واقع شود، و این چنین مولود را پادشاهی دیر ماند، و از اسکندری منقول است آنکه وقت ولادت او زهره ومشتری را قران باشد. (غیاث اللغات). آنکه ولادت او زحل و مشتری را قران بوده باشد. (کشاف اصطلاحات الفنون). و این لفظ پیش از عهد تیموریان معنی وصفی داشته وبجای اسم خاص استعمال نمیشده. رجوع به همین لغت نامه کلمه ’اسدی طوسی’ بنقل از سخن و سخنوران شود. ناصرالدین شاه قاجار را از سال سی ام سلطنت صاحب قران خوانده اند: چون به نشابور قرار گرفت سالوکان خراسان جمع شدند و تدبیر کردند که این مردی صاحب قران خواهد بود و دولتی بزرگ دارد. (تاریخ سیستان ص 224).
صاحب قران اگرچه نه ای ّ و ز بیم تو
نشگفت اگر برآیداز خسروان روان.
لامعی.
آخر صاحب قران توئی به حقیقت
گر پس این چند صدهزار قران است.
مسعودسعد.
قران را از این فخر برتر نباشد
که شاهی چو این شاه صاحب قران شد.
مسعودسعد.
صاحب قران تو باشی در گیتی
تا در سپهر حکم قران باشد.
مسعودسعد.
صاحب قران تو باشی و اینک خدایگان
دادت به دست خاتم صاحب قرانیا.
مسعودسعد.
هست شاهنشاه صاحب دولت صاحب قران
رأی صاحب دولت و صاحب قران باشد صواب.
معزی.
تا به گردون بر کواکب را قران باشد همی
او بود در دین و دنیا بی قرین صاحب قران.
معزی.
صاحب قران عالم هرگز قران بحکم ؟
با طالع سعادت کلی قرین شدت.
صاحب قران شاعری استاد رودکی است.
از حدیث دولت صاحب قران در عهد او
هر کسی گفته ست و بر هر گونه ای دارد نشان
من شنیدستم که آن صاحب قران مردی بود
تیزدولت صعب هیبت نیک سیرت خوب سان
پاک اصل و راددست و شرمگین و نیکخوی
باتواضع بادیانت بامروت باامان
گر بدین آیین بود صاحب قران می دان که نیست
مر جهان را جز خداوند جهان صاحب قران.
رشیدی سمرقندی.
سخنوران را صاحب قران تویی به جهان
به تو تمام شود مدت قران سخن.
سوزنی.
شاهنشه ملوک و سلاطین شرق و غرب
صاحب قران روی زمین خسرو زمان
طمغاج خان عادل سلطان گوهری
از نفس خویش تا ملک افراسیاب خان.
سوزنی.
وارث صاحب شریعت صاحب درس و سبق
خسرو برهانیان صاحب قران روزگار.
سوزنی.
خسرو صاحب قران و عالم فضل و هنر
واندر آن صاحب قرانی بی قرین و بی نظیر.
سوزنی.
آن صدر کیست، صاحب عادل که در جهان
صاحب قران و صاحب صدر مسلم است.
سوزنی.
گویند مهدی آید صاحب قران برون
چون مدت (زمانه) خوهد بر کران رسید
صاحب قران تو بادی و مدت بسر مباد
چون ملکت جهان به تو صاحب قران رسید.
سوزنی.
هست صاحب قران اهل هنر
وز همه فضل با نصیب و حساب.
سوزنی.
صاحب قران ملکی و بر تخت خسروی
هرگز نبوده مثل تو صاحب قران دگر.
رشید وطواط.
صاحب صاحب قران در عالم اوست
آصف الهام و سلیمان خاتم اوست.
خاقانی.
کمترین وصاف او خاقانی است
کآسمان صاحب قران میخواندش.
خاقانی.
زیور نثرش فرو خواهم گسست
بر شه صاحب قران خواهم فشاند.
خاقانی.
بقا باد شهریار روزگار و صاحب قران عهد را... (سندبادنامه ص 331).
چنین تختی نه تختی کآسمانی
بر او شاهی نه شه صاحب قرانی.
نظامی.
که احسنت ای جهاندار معانی
که در ملک سخن صاحب قرانی.
نظامی.
جهان زنده بدین صاحب قران است
در این شک نیست کو جان جهان است.
نظامی.
جهان را خاص این صاحب قران کن
فلک را یار این گیتی ستان کن.
نظامی.
که فلانی این چنین گفت این زمان
ای سلیمان مه صاحب قران.
مولوی.
به صدر صاحب صاحب قران فرستادند
مگر به عین عنایت قبول فرماید.
سعدی.
از بدو فطرت عالم... به هیچ قرنی سریرسلطنت به چنین صاحب قرانی مشرف نگشته است. (جامعالتواریخ رشیدی).
میامن برکات دم اویس قرن
به عهد دولت این صاحب قران برسان.
سلمان ساوجی.
ساقیامی ده که رندیهای حافظ عفو کرد
آصف صاحب قران جرم بخش عیب پوش.
حافظ.
ای مه صاحب قران از بنده حافظ یاد کن
تا دعای دولت آن حسن روزافزون کنم.
حافظ.
فکری باید کرد که این ملک در خاندان صاحب قران ماند و به بیگانه انتقال ننماید. (تاریخ شاهی ص 129).
مؤلف هرمزدنامه ذیل کلمه قران (پول) ، نویسد: ناگزیر اصل این کلمه در اصل صاحب قران بوده که در روی بسیاری از سکه های ایران از خاندان صفوی گرفته تا ناصرالدین شاه دیده میشود، اینک برخی از آنها:
به گیتی سکۀ صاحب قرانی
زد از توفیق حق عباس ثانی.
این سکۀ نقره در سال 1059 هجری قمری در تبریز ضرب شده است.
ز بعد هستی عباس ثانی
صفی زد سکۀ صاحب قرانی.
صفی دوم پسر عباس دوم از آغاز بهار سال 1079 هجری قمری نام سلیمان از برای خود برگزید.
به گیتی سکۀ صاحب قرانی
زد از توفیق حق طهماسب ثانی.
ضرب قزوین در سال 1135 هجری قمری
سکه بر زر زد به توفیق الهی در جهان
ظل حق عباس ثالث ثانی صاحب قران.
ضرب اصفهان در سال 1145 هجری قمری
سکۀ صاحب قرانی زد به توفیق اله
همچو خورشید جهان افروز ابراهیم شاه.
ضرب تفلیس، ابراهیم برادر عادل شاه است.
هست سلطان بر سلاطین جهان
شاه شاهان نادر صاحب قران.
ضرب شیراز در سال 1150 هجری قمری
شاه شاهان نادر صاحب قران
هست سلطان بر سلاطین جهان.
ضرب اصفهان در سال 1152 هجری قمری
همین شعر در روی سکه های نادر، ضرب مشهد و تفلیس و سند وجز اینها نیز دیده میشود.
به زر تا شاهرخ زد سکۀ صاحب قرانی را
دوباره دولت ایران گرفت از سر جوانی را.
شاهرخ (1161- 1163 هجری قمری) نوۀ نادرشاه است. در سکه ای از فتحعلی شاه قاجار ضرب سال 1242 ه. ق. چنین نقش بسته:
سکۀ شه فتحعلی خسرو صاحب قران.
ناصرالدین شاه قاجار در سال 1293 هجری قمری به یادگار سال سی ام پادشاهی خویش، در یک سکۀ زرین ضرب تبریز خود را ناصرالدین شاه غازی خسرو صاحب قران خواند. (هرمزدنامه صص 235 -236). و رجوع به قران شود
لغت نامه دهخدا
(حِ دِ زَ)
واحدی است که برای سنجش زمان به کار میرود. واحد اصلی زمان در دستگاه S. T. M و S. K. M و S. G. C ثانیه (S) است که یکی از سه واحد اساسی این دستگاه به شمار میرود. رجوع به ساعت و ثانیه شود. واحدهائی که در عمل به کار میروند عبارتند از: روز و ساعت و دقیقه. رجوع به روز، ساعت و دقیقه شود.
واحد زمان در دستگاه S. G. Cثانیه است و یکی از سه واحد اساسی این دستگاه است. رجوع به ثانیه شود. اجزای ساعت عبارتند از:
1- دقیقه که برابر است با 160 ساعت. 2- ثانیه که برابر است با 160 دقیقه. 3- ثالثه که برابر است با 160 ثانیه. رجوع به ثالثه شود. 4- رابعه که 160 ثالثه است. رجوع به رابعه شود. 5- خامسه که 160 رابعه است. رجوع به خامسه شود. 6- سادسه که 160 خامسه است. رجوع به سادسه شود. 7- سابعه که 160 سادسه است. رجوع به سابعه شود. 8- ثامنه که 160 سابعه است. رجوع به ثامنه شود. 9- تاسعه که 160 ثامنه است. رجوع به تاسعه شود. 10- عاشره که 160 تاسعه است
لغت نامه دهخدا
(حِ زَ)
از قنوات شهر تهران، در سمت شمال شرقی. مقدار آب آن یک سنگ است و مسافت مادرچاه آن تا شهر دو فرسنگ
لغت نامه دهخدا
(حِ جَ)
جهاندار. پادشاه:
گر این صاحب جهان دلدادۀ تست
شکاری بس شگرف افتادۀ تست.
نظامی.
جهان را به صاحب جهان نور باد
وز این داوری چشم بد دور باد.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از صاحب الزمان
تصویر صاحب الزمان
لقب حضرت امام عصر (عج)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحب جمال
تصویر صاحب جمال
زیبدار خوشگل خوش قیافه زیبا خوشگل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحب جهان
تصویر صاحب جهان
جهاندار جهاندار پادشاه
فرهنگ لغت هوشیار
آن مولود که وقت افتادن نطفه وی در رحم مادر یا بوقت ولادت او قران عظمی باشد، عظیم الشان، خوش اقبال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحب کمال
تصویر صاحب کمال
کارنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحب قران
تصویر صاحب قران
((~. قِ))
صاحب القران، نیک طالع، خوش اقبال، کسی که در هنگام نطفه بستن یا به دنیا آمدنش، سیاراتی در قران بوده باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صاحب الزمان
تصویر صاحب الزمان
((~ُ زَّ))
خداوند زمان، صاحب عهد و دوران، لقب امام دوازدهم شیعیان حضرت مهدی ابن حسن (ع)
فرهنگ فارسی معین